به دست باد میدادم , بسویت قاصدک ها را
و هی دنبال میکردم , دمادم روزنک ها را
بروی صورتم از غم , نشته نقش تنهایی
تو از این چهره زردم , جدا کن غمبرک ها را
فلک با حیله میخواهد , تو را از من جدا سازد
بیا از بیخ و بن برکن , بساط این کلک ها را
کویر خشک و سوزانم , همیشه غرق در گل بود
اگر سیراب میکردی , به قلبم این ترک ها را
نمی دانی که از مهرت , دلم اغشته در خون است
مزن با این جدایی ها , به زخمم ناخنک ها را
نه تنها در ره عشقت , منم سرگشته و شیدا
تو مجنون ساختی حتی , تمام شاپرک ها را
نمی خواهم که دنیا را , ببینم بی تو یک لحظه
ببار ای اشک خونینم , بپوشان مردمک ها را