با رفتن تو , حِسُ و هوای غزل پَرید
در شعر تلخ من , کمرِ واژه ها خمید
یکسو غزل برای تو دلتنگ و گوشه ایی
غمگین تر از قصیده , به سَر میزند سپید
آتش زدی به جان عزیزان و همسرت
فریاد دوستان تو , تا اُوج خود رسید
رفتی "عماد" , بی خبر و بی بهانه ایی
قلبت چرا برای عزیزی نمی تپید؟
شاید برای انکه شُدی میهمان حق
گلچین روزگار , تو را صبح جمعه چید