پیش از اینها , بیش از اینها کارو باری بود و نیست
اندکی در شهر آرام و قراری بود و نیست
هیچکس بی نان شب سَر روی بالینی نداشت
تنگدستان را همیشه دست یاری بود و نیست
کی ِ کجا , از صبح میکندیم جان تا بوق سگ؟
خرج ها با دخل ها همسطح و جاری بود و نیست
من نمیگویم سفر در خارج از کشور ولی
گاه گاهی گردشی تا شهر ساری بود و نیست
واژه ی بیگانه ی تبعیض , معنایی نداشت
از حریم بی پناهان , پاسداری بود و نیست
هر کسی با زور یا زَر , پاچه ایی را میدرید
لااقل آن روزها مصداق هاری بود و نیست
ای امان از موزیانِ مفسدِ مردم فریب
راَی ما مجهول و نادانسته آری بود و نیست