جان تازه کرد , دوباره غزل , در هوای تو
با انکه نیست , لایق وصف و ثنای تو
جانِ من و , تمام عزیزانِ در دلم
ای مایهِ ی وجود دو عالم , فدای تو
مولود کعبه ایی و تو خود , کعبه ی دلی
اصلا بنای کعبه بپاشد , برای تو
خورشید هم اگر به جهان جلوه میکند
جا مانده روی صورت او , ردِ پای تو
من مانده ام , اگر تو نبودی , وجود حق
غیر از خودت کهِ را بگذارد به جای تو
در مدح تو , زبان ملایک قصور داشت
وصف تو نیست , در ید کَس جز خدای تو
آقا , فقط ز روی کرَم , کن عنایتی
روشن شود , دو دیده به صحن و سَرای تو