آقا بیا , دلهای مَردُم دَرد دارد
از بسکه دلسوزانِ دولتمرد دارد
اینجا تمامِ فصلهای سال.... هر روز !!
سی سال و اَندی هست رنگی زَرد دارد
از وحشتِ سرمای جانفرسای بهمن
خُرداد هَم , حال و هوایی سَرد دارد
بازیچه ی اندیشه ایی مطرود هستیم
تا ناکُجا با ما خیالِ نَرد دارد
از مَقدمِ پُر بَرکتِ این قهرمانان
بازارِ تریاک و کراک و گرد دارد
نامِ شما بَر کوچه و میدانِ شهر است
شهری که در خود...... مردُمانی طرد دارد
آقا برایت دردِ دل کردم دوباره
با آنکه اینجا دردِ دل پیگرد دارد
دیگر نباید مُنحصِر بر فرد باشیم
حتا خیابان , طرحِ زوج و فَرد دارد