دلنوشته های مرتضی عباسی زاده


آرشيو مطالب

ارديبهشت 1394

اسفند 1393

آذر 1393

آبان 1393

مهر 1393

شهريور 1393

مرداد 1393

تير 1393

خرداد 1393

فروردين 1393

بهمن 1392

دی 1392

آذر 1392

مهر 1392

شهريور 1392

مرداد 1392

ارديبهشت 1392

فروردين 1392

بهمن 1391

دی 1391

آذر 1391

آبان 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

فروردين 1391

بهمن 1390

مهر 1390

لینک دوستان

قالب وبلاگ

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

قالب بلاگفا


نويسندگان
مرتضی عباسی زاده


درباره وبلاگ



کاغذ و قلم اسراف میکنم تا الفبای شعر بیاموزم , استفاده از خط خطی هایم با ذکر نام بلامانع است
morteza.abbasizadeh@yahoo.com

پیوند های روزانه

دلنوشته هایم در سایت شعر نو

دلنوشته هایم در سایت اوای دل

سایت شاعران پارسی زبان

دلنوشته هایم در سایت سیمین ساق

شعر تک

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

الوقلیون

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

با انتقامِ حضرت داور چه می کنید؟

دست باید به خودکشی بزنم

ایکاش که از نطفه هنرمند نبودم

فشارِ خوشه را بر گرده ی خرمن نمی فهمند

مانند باران باش و سیرابم کن از عشق

آماده ی آتش شُدم ای حضرت نمرود

بابا بزرگم چند سالی پیش میگفت

اندیشه هایم راهِ پُر پیچ و خمی دارد

فریاد

دارم این تصویرها را یادگاری میکِشم

وقتی

بگو بگو دِ تو اصلن مگر دلی داری؟

عقلِ سلیم

چشمهایم نگرانند .. خدا میداند

زریوار

خبر رسیده که مَردُم همه تهیدستند

وقتی که در روی زمین جایی برایت نیست

فاصله

گوشِ دیوار

دام و دانه

گلایه

گلایه

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 95867
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


.



کاش میشد تا کمی غوغا کنم

واژه های ناب را پیدا کنم

کاش میشد از ته دل با قلم

چهره این شعر را زیبا کنم

 

حیف اما اهل غوغا نیستم

من گمم در واژه پیدا نیستم

گاه گاهی میسرایم بیت را

شعر را شیدا , و شیدا  نیستم

.
واژه ها را  هی  سرِ هم میکنم
 
بیشتر هم شکوه از غم میکنم
 
دردهای سینه را در قالب
 
شعر گفتن زره ایی کم میکنم
 
.
گفتم از غم ... مرغ دل پرواز کرد
 
دردهای کهنه ام سر باز کرد
 
خواستم چیزی نگویم بیش از این
 
سینه اما درد دل اغاز کرد
 
 
دردها از دیده پنهان نیستند
 
والیان درد انسان نیستند
 
 با زبان بی زبانی گفته ام
 
نیستند اینان مسلمان نیستند
 
 
 آی اِی ظاهرفریب باده نوش
 
اِی که بستی چشم را بر عقل و هوش
 
چاره ایی کن دردهای کهنه را
 
ورنه صبر خلق می اید به جوش
 
 
 


شاعر مرتضی عباسی زاده در سه شنبه 25 مهر 1391




تفکر پیشه کردم تا , که درد سینه اکران شد

 به رویا در شبی دیدم , که در بازار طوفان شد

در آن بازار اشفته , طلا و سکه ارزان شد

 

دلار از قیمت افتاد و , ریال آقای عالم بود

بهای ارز در دنیا , اسیر دست تومان شد

 

تورم مرد و در آن شب , به زیر خاک شد مدفون

از این پیش امد شیرین , لبان خلق خندان شد

 

دوای درد این مردم , همیشه وعده بود اما

به خواب خویشتن دیدم , عمل بر عهد و پیمان شد

 

سخن بی فکر و اندیشه , بجز در خواب , رویایست

تفکر پیشه کردم تا , که درد سینه اکران شد



شاعر مرتضی عباسی زاده در یک شنبه 23 مهر 1391




تا به کی؟؟؟؟؟؟؟

 تابه کی  بازار را آشفته حالی , تا به کی؟

چاره اش را وعدهای پوچ و خالی , تا به کی؟

 

ما که درد خویش را در سینه پنهان ساختیم

دیگر اما این فشار و بار مالی , تا به کی؟

 

پول ملی ارزشی دیگر ندارد دوستان

بیخیالی ! بیخیالی !! بیخیالی !!! , تا به کی؟

 

زنده ماندن شد بجای زندگی بر ما حلال

زنده بودن بعد از این با جیب خالی , تا به کی؟

 

بدتر از دیروز امروز است و فردا سخت تر

تشنه بودن در مکان آبسالی , تا به کی؟

 

پاسخ اندیشه را با مشت محکم میدهند

مُهر کردن روی لبهای سوالی , تا به کی؟

 

باغ را با زوزه زاغ و زغن پُر کرده اند

انتظار نغمه های احتمالی , تا به کی؟

.

 



شاعر مرتضی عباسی زاده در پنج شنبه 12 مهر 1391





Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by shereraha This Template By Theme-Designer.Com